1 با لشکر عشق تو مباهات خوش است با حلقهٔ زلف تو مناجات خوش است
2 شطرنجکه در عشق تو بازیم همی ما برد نخواهیم که شَهمات خوش است
1 عالم چو بوی عافیت شهریار یافت بشکفت پیش از آنکه نسیم بهار یافت
2 بر خلق شد خجسته و فرخنده روزگار زین عافیت که پادشه روزگار یافت
1 تا شهریار دادگر آهنگ شام کرد صبح مخالفان همه در شامشام کرد
2 پیرار بر عدو ظفر از سوی بلخ یافت وامسال بر ظفر سفر از سوی شام کرد
1 ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما به دلبری دل ما را همی زنی یغما
2 چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ چو تو سوار سرافراز نیست در یغما