1 آبی ، مگر چو من ز غم عشق زرد گشت از شاخ ، همچو چوک بیاویخت خویشتن
1 رودکی ، استاد شاعران جهان بود صدیک از وی تویی کسایی ؟ پَرگست !
2 خاک کف پای رودکی ، نسزی تو هم بشوی کو بشد چه خایی برغست ؟
1 بگشای چشم و ، ژرف نگه کن به شنبلید تابان به سان گوهر ، اندر میان خوید
2 بر سان عاشقی که ز شرم رخان خویش دیبای سبز را به رخ خویش بر کشید