سحر دمیده و گل در دمیدنست از غالب دهلوی غزل 49

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

سحر دمیده و گل در دمیدنست مخسپ

1 سحر دمیده و گل در دمیدنست مخسپ جهان جهان گل نظاره چیدنست مخسپ

2 مشام را به شمیم گلی نوازش کن نسیم غالیه سا در وزیدنست مخسپ

3 ز خویش حسن طلب بین و در صبوحی کوش می شبانه ز لب در چکیدنست مخسپ

4 ستاره سحری مژده‌سنج دیداری‌ست ببین که چشم فلک در پریدنست مخسپ

5 تو محو خواب و سحر در تأسف از انجم به پشت دست به دندان گزیدنست مخسپ

6 نفس ز ناله به سنبل درودنست بخیز ز خون دل مژه در لاله چیدنست مخسپ

7 نشاط گوش بر آواز قلقلست بیا پیاله چشم به راه کشیدنست مخسپ

8 نشان زندگی دل دویدنست مایست جلای آینه چشم دیدنست مخسپ

9 ز دیده سود حریفان گشودنست مبند ز دل مراد عزیزان تپیدنست مخسپ

10 به ذکر مرگ شبی زنده داشتن ذوقی‌ست گرت فسانه غالب شنیدنست مخسپ

عکس نوشته
کامنت
comment