خون قطره قطره می چکد از چشم از غالب دهلوی غزل 201

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

خون قطره قطره می چکد از چشم تر هنوز

1 خون قطره قطره می چکد از چشم تر هنوز نگسسته ایم بخیه زخم جگر هنوز

2 با آن که خاک شد به سر راه انتظار پر می زند نفس به هوای اثر هنوز

3 تا خود پس از رسیدن قاصد چه رو دهد؟ خوش می کنم دلی به امید خبر هنوز

4 بختم ز بزم عیش به غربت فگند و من مستم چنان که پا نشناسم ز سر هنوز

5 دیدار جوست دیده و دارد خجل مرا از جوش دل نبستن راه نظر هنوز

6 شد روز رستخیز و به یاد شب وصال محوم همان به لذت بیم سحر هنوز

7 ای سنگ بر تو دعوی طاقت مسلم ست خود را ندیده ای به کف شیشه گر هنوز

8 پرویزن ست تارکم از زخم خار پا از سر برون نرفته هوای سفر هنوز

9 بلبل سزد ز غیرت پروانه سوختن رنگین به شعله نیست ترا بال و پر هنوز

10 غالب نگشته خاک به راهت تو و خدا گردی ست پرفشان به سر رهگذر هنوز

عکس نوشته
کامنت
comment