خون می‌چکد از دیده ز نظاره از قدسی مشهدی غزل 379

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم

1 خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم تا خون نشود، وا نشود غنچه باغم

2 پیدا نبود دل ز هجوم غم معشوق پنهان شده از کثرت پروانه، چراغم

3 گر بر لبم انگشت زنی، جوش زند خون کان غمزه ز خون کرد لبالب چو ایاغم

4 چون زنده کند صور سرافیل دلم را؟ گر بوی تو در حشر ندارد به دماغم

5 چون سبزه، ز گل تا به ابد خضر بروید هرجا که نهد پا غم عشقت به سراغم

6 الماس چو تبخاله برآید ز لب مست گر بر دهن شیشه نهی پنبه داغم

عکس نوشته
کامنت
comment