1 ای خجسته بر چو سیم تو را تیغ بدریده غیبه جوشن
2 آنکه شمشیر زد همی گه جنگ قصد زحمت نکرد گاه زدن
3 دل تو هست سنگ مغناطیس به سوی خویش می کشد آهن
1 چون منی را فلک بیازارد خردش بی خرد نینگارد
2 هر زمانی چو ریگ تشنه ترم گر چه بر من چو ابر غم بارد
1 ای آن که فلک نصرت الهی بر کنیت و نامت نثار دارد
2 هر چیز که گیتی بدان بنازد از همت تو مستعار دارد
1 سزد که باش شاها ز ملک خرم و شاد که ملک تو در شادی و خرمی بگشاد
2 خدای دادت ملک و خدای عزوجل نگاه دارد ملک تو همچنان که بداد