- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوشا کشمیر و خاک پاک کشمیر که سر بر زد بهشت از خاک کشمیر
2 چه کشمیر، آبروی هفت کشور نگاه از دیدن او تازه و تر
3 چه کشمیر، آب و رنگ باغ و بستان اسیر هر نهالش صد گلستان
4 سوادش سرمه چشم بهارست بهشت و جوی شیری آب لارست
5 سواد خطهاش رسم نهادست که سبزی از سواد اینجا مراد است
6 بود نشو و نما اینجا روان را بهار دیگرست این بوستان را
7 ز سبزی هر نهالش رشک طوبی جهانگیرند سبزانش به خوبی
8 ز جوش سبزه در کوه و بیابان زمین کشته و ناکشته، یکسان
9 جز آن گلها که مشهور جهان است گل اینجا بوستان در بوستان است
10 نظر چندان که بر دشتش گماری به جز آب زمرد نیست جاری
11 به وصف سبزهاش از معنی بکر زمرد میکشم در رشته فکر
12 کجا خضر و کجا این سبز رعنا؟ که آن از چشمه خورد آب این ز دریا
13 ز چشم بد، کس اینجا چون گریزد؟ که از آتش سپندش سبزه خیزد
14 سراسر سبزه و آب روان است که گویی خطهاش یک بوستان است
15 کند در بذل عمر جاودانی هوایش کار آب زندگانی
16 به ره نتوان قدم بر خاک افشرد زمین را سبزه گویی از میان برد
17 به زیر سبزه، ره در کوه و صحرا چو از عقد زمرد، رشته پیدا
18 ز طوفان رطوبت در فضایش کند نم عاریت، آب از هوایش
19 ز تاثیر هوای این گلستان شود فولاد هندی سبز در کان
20 نشاید رفت بی کشتی به گلگشت ز شبنم، کار دریا میکند دشت
21 همه خار و خسش، ریحان و سنبل جهانی کوه کوه از سبزه و گل
22 زند از سبزه او گر قلم، دم به سرسبزی شود مشهور عالم
23 درین گلشن، ز جوش خنده گل نمیآید به گوش آواز بلبل
24 ز عکس لاله این سبز گلشن چراغ هفت اقلیم است روشن
25 شود اوقات صرف اینجا صبا را وطن کشمیر دان نشو و نما را
26 گلش در شهر و صحرا زد چنان جوش که گلشن گشت بلبل را فراموش
27 دمد گل از در و دیوار، اینجا چه فرق از خانه تا گلزار، اینجا؟
28 به شهرش خانهها رنگین ز لاله چو از می، خانه چشم پیاله
29 به نوعی بامها را لاله آراست که گویی خیمههای آل برپاست
30 ز لاله، خانهها را بام گلگون قدحهای مرصع چیده وارون
31 زده گل بر سر دیوارها صف ز سنبل، روی دیوارش مزلّف
32 چو آساید کسی در خاک پاکش نگشته خاک، گل روید ز خاکش
33 به میناکاری یک قبضه خاک چه صنعتها نمود استاد افلاک
34 کمال اینجا بود آب و هوا را دهد نشو و نما، نشو و نما را
35 ز فیض ابر، میروید در این کاخ ز تار شمع، گل بیش از رگ شاخ
36 نبود اهل جنان را سیرگاهی به کشمیر از جنان کردند راهی
37 به خوبی آنچنان کشمیر طاق است که معشوق خراسان و عراق است
38 ز هر سو چون خراسان صد ندیمش عراق از خاکساران قدیمش
39 مشرف هند در جنب حریمش معطر خاک تبت از نسیمش
40 خروشان زندهرود از آرزویش عرقریزان عراق از جستجویش
41 صفاهان راست سنگ سرمه تدبیر چو بی صلوات گوید نام کشمیر
42 ز شوقش ملک دارالهرز، یک سر چو آذربایجان دایم در آذر
43 سزد کشگیر را در جلوه ناز هزار الله اکبر گو چو شیراز
44 صفای شام را اینجا مبر نام چه نسبت صبح صادق راست با شام؟
45 چو کشمیر آفتابی در برابر مبر گو نام خوبی، ملک دیگر
46 عبث مصر این دکان بر خویش چیده چه خواهد بود حسن زر خریده؟
47 نباشد شرم بطعا گر عنانگیر حجاز آید به طوف کوه کشمیر
48 خوشا ملکی که از فیض هوایش بود گلدسته، جاروب سرایش
49 ز بس سبزه به کار خاک پرداخت زمرد از گِل اینجا میتوان ساخت
50 زمین را آنچنان کم شد قباله که از گل، گل دمید از لاله، لاله
51 ز رشک سبزهزار کوه کشمیر ز غم فیروزه در معدن شود پیر
52 خزان را در گلستانش چه کارست؟ که صید هر نهالش صد بهار است
53 ز هر جانب درین فردوس اعلا جوانان زمردپوش، برپا
54 ز سحر بابلی، خاکش سرشته هوایش تازه و حسنش برشته
55 ز حق نتوان گذشت، این سبز رعنا نمکدانی بود بر خوان دنیا
56 درین گلشن نمییابد خزان بار بهار این چمن باشد وفادار
57 ز دریا کی کشد منت سحابش؟ که بیمنت، هوا میبخشد آبش
58 شبیهش را سزد گر هفت کشور پی قدر و شرف بندند بر سر
59 ولیکن هر مصور کی تواند قلم بر صورت این خطه راند
60 کسی را بر شبیهش دسترس نیست که نقاش قضا مزدور کس نیست
61 ز حیرت عندلیبانش خموشند ز سودایش جهانی شالپوشند
62 فقیرش از بلندیهای اقبال به شاهان میفرستد خرقه شال
63 جوانانش چو می روشن ضمیران چو نرگس از قدح پر، چشم پیران
64 اگر همت به سیرش برگمارد بهشت از برگ طوبی پر برآرد
65 بود مایل به سبزی خاک پاکش مگر آب زمرد خورده خاکش؟
66 ارم از سبزهاش یک شاخ سنبل بهشت از گلبنش یک دسته گل
67 کلی شد قسمت محمود ازین باغ هنوزش هست ازان گل، بر جگر داغ
68 ز گل چیدن، به رنگ نوجوانان حنایی گشته دست باغبانان
69 به شبنم گر کند ابرش حواله برد از لاله داغ دیرساله
70 چمن را بیشههایش داغ دارد که نخل میوه بیش از باغ دارد
71 به بستانش میا گو آب، گستاخ که شوید از هوا، رو میوه بر شاخ
72 کند گل بر سر دستار، ریشه شود فولاد سبز از آب تیشه
73 به سرو از رشک بلبل، گل زند جوش مباد این نکته قمری را فراموش
74 به برگ گل، بغل گیری دهد یاد درین فن، غنچه استادست، استاد
75 به دل دزدد ز بیمش غنچه، لب را ادب باید نسیم بیادب را
76 نخواهد سبزهاش تعلیم استاد دمیدن را دمیدن میدهد یاد
77 بهارش تیرگی نگذاشت در سنگ ببین چون کرد برگ لاله را رنگ
78 ازان دست چنار از گل تهی نیست که گلبن را ز بالش کوتهی نیست
79 نیاید بوی صندل گر ز اشجار نپیچد بر درختان تاک چون مار
80 نه تنها بلبل از گل سینهریش است که گل هم سینهچاک رنگ خویش است
81 ز ننگ عاشقان کوتهاندیش صنوبر بسته دل بر قامت خویش
82 برد ابر از هوایش پایه پایه برای برشکال هند، مایه
83 گل از بس کرد رنگین بوستان را ز گل، بلبل نداند آشیان را
84 نسیم فیض این روحالله آباد ز اعجاز مسیحا میدهد یاد
85 چو یوسفطلعتی زین گل برآید بنفشه بر عذار از مادر آید
86 عجب آب و هوایی دارد این خاک که دل را از کدورت میکند پاک
87 درین گلشن نباشد شیشه را بار ز رنگ گل بود پیمانه سرشار
88 گل از بس در شکفتن گشته گستاخ دَرَد از خنده گل، پرده شاخ
89 به خوشبویی، ستاند از شمامه پیاز نرگسش منشورنامه
90 چو سروش آورد در جلوه قامت نماید بینمک، شور قیامت
91 چمن را رنگ گل ریزد ز دیوار چنان کز می بود پیمانه سرشار
92 نسیمی گر به این گلشن درآید ز رنگ گل، به رنگ گل برآید
93 بود پوشیده اینجا اشک بلبل که گم شد گریهاش در خنده گل
94 تراود حسن را عشق از بر و دوش زند با اشک بلبل، خون گل جوش
95 سوی گلبن بری گر دست گستاخ ترواد خون بلبل از رگ شاخ
96 بود از ابر، دست سایه در پیش شود سیراب، نخل از سایه خویش
97 ز سبزی و تری شد آنچنان راغ که هم دریا توانش خواند و هم باغ
98 نگاری بر ورق گر صورت خار ز تاثیر هوا، گل آورد بار
99 نم باران درین صحرای پر نم نشاند گرد، اما بر دل غم
100 زمین افتاده مست از نشاه تاک چرا مخمور روید نرگس از خاک؟
101 هوا آبی به روی کار آورد که گل، صد رنگ از یک خار آورد
102 بهار اینجا برآورد از خزان گرد چو داغ لاله، خون مرده، گل کرد
103 ز خود رفتهست شاخ از گل دمیدن بلی، بیهوشی آرد خونکشیدن
104 بود خضر آبیار این گلستان درین گلشن شود صرف آب حیوان
105 چنان مردمنشین شد صحن گلزار که شد تا پشم نرگس مردمکدار
106 شده دست چنار از فیض باران چو دست اهل همت گوهرافشان
107 بنای حسن این ملک استوارست ملاحت، خانهزاد این دیارست
108 بهشتش خواندهاند و نیست دلگیر که دارد در جهان، آزرم کشمیر؟
109 نسیمی چارفصل اینجا به کارست که صید اولش فصل بهارست
110 ز تاثیر هوا، در خاک کشمیر برآرد دسته گل، دسته تیر
111 عروس ملک ازو دایم در آرا ز سبزی، وسمه ابروی دنیا
112 چو سبزی و نمک بر خوان امکان بود کشمیر بس، آرایش خوان
113 هوای تر بود کشمیر را باب زمرد را فزاید قیمت از آب
114 ز مطرب، آسمانی پر ز ناهید تمام سال او نوروز، یا عید
115 نوای مطربان بالا گرفته ره آواز بلبل را گرفته
116 درین بستانسرای عشرتافزا نوای مطربانم برده از جا
117 نهان چون نغمهام در پرده ساز مقامم را نیابی جز به آواز
118 در این کشور گروهی مِی پرستند که از فیض هوا، بی باده مستند
119 لبالب غنچهاش از بخت فیروز چو مینای می از حسن گلوسوز
120 گر افتد از کف ساقی پیاله دواند ریشه در گِل همچو لاله
121 به مینا، گر کند فیض هوا، کار ببالد چون کدوی تازه بربار
122 روان میشد به روی سبزهاش باد سبکروحی به شبنم یاد میداد
123 بشارت ده به صیاد هوسناک که تیر از سبزه اینجا کی خورد خاک؟
124 صبا در بیخودی دستی برافشاند پر بلبل به زیر برگ گل ماند
125 نسیم صبحدم افتان و خیزان برد عطر گل از گلشن گریزان
126 ز بس جیب رطوبت داشت در چنگ هوا چون آب میغلتید بر سنگ
127 که دارد فرقت کشمیر را تاب؟ درین شهر از هوا دل میخورد آب
128 هوایش ابر را سرمایهای داد که بخششهای بحرش رفت از یاد
129 در آتش، تخمه شد بر روی نان سبز نگردد چون زمین و آسمان سبز؟