- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوشا کز بس هجوم گریه ام در دامن آویزد سر دست نگارینم نگار از گردن آویزد
2 چنان در دست آویزم به دل گرمی و دمسازی که در هنگام جان بازی به دشمن دشمن آویزد
3 نسازد بوی یوسف دیده یعقوب را روشن اگر عشق زلیخایش نه در پیراهن آویزد
4 مقیم کوی تو بی روی تو با بلبلی ماند که صیادش به ماه دی قفس در گلشن آویزد
5 گرفتم در پر پروانه سوزم درنمی گیرد حذر کن زان که ناگه آتشم در روغن آویزد
6 دلی دارم به دست طعن ناصح چون کهن دلقی که در هر بخیه لختی خرقه اش از سوزن آویزد
7 چراغ ما چه زیب و فر دهد محفل سرایی را که قندیل مه و مهرش فلک از روزن آویزد
8 ببینی گر جلایی از مه و پروین مشو ایمن به شکل خوشه گه صیاد دام از خرمن آویزد
9 پی درد «نظیری » این همه گفت و شنو دارم گلی میچینم از گلشن که خاری در من آویزد