- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوشا جانی که جانانش تو باشی خوشادردی که درمانش تو باشی
2 بباید ترک جان گفت و بسر رفت بآن راهی که پایانش تو باشی
3 نه با ایمان بود کارش نه با کفر هر آنکس کفر و ایمانش تو باشی
4 خرد زنجیری و دیوانهٔ شد که خود زنجیر جنبانش تو باشی
5 بشوئی پا و سر در عشق اسرار که شاید گوی چوگانش تو باشی