-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خجسته عید من آندم که چهره بگشائی هلال عید ز ابروی خویش بنمائی
2 رسید عید و بهار آمد و جهان خوش شد ولی چه سود از اینها مرا تو میبائی
3 اگر حدیث تو نبود چه حاصل از گوشم وگر تو رخ بنمائی چه سود بینائی
4 بسوی روضه رضوان نظر نیندازم اگر تو روضه بدیدار خود نیارائی
5 در آرزوی تو از جان نماند جز نفسی چه شد که یکنفس ای جان من نمی آئی
6 دمی بیا که بروی تو جان برافشانم که نیست بیتو مرا طاقت شکیبائی
7 لطافت همه خوبان ز حسن تو اثری است زهی لطافت خوبی و حسن و زیبائی
8 برای دیدن حسن تو دیده میباید وگرنه در همه اشیا بحسن پیدائی
9 حسین طلعت لیلی بچشم مجنون بین که دوست را نسزد دیده تماشائی