1 خوشا آنانکه سودای ته دیرند که سر پیوسته در پای ته دیرند
2 بدل دیرم تمنای کسانی که اندر دل تمنای ته دیرند
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 نپرسی حال یار دلفکارت که هجران چون کند با روزگارت
2 ته که روز و شوان در یاد مویی هزارت عاشق با مو چه کارت
1 ببندم شال و میپوشم قدک را بنازم گردش چرخ و فلک را
2 بگردم آب دریاها سراسر بشویم هر دو دست بی نمک را
1 دو چشمم را ته خون پالا کنی ته کلاه عقلم از سر وا کنی ته
2 اگر لیلی بپرسه حال مجنون نظر او را سوی صحرا کنی ته
1 اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون
2 یکی را میدهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون
1 چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی
2 اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **