ملامت می کنند از شورش از اسیر شهرستانی غزل 308

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

ملامت می کنند از شورش حالی که من دارم

1 ملامت می کنند از شورش حالی که من دارم جنون دیوانه می گردد ز افعالی که من دارم

2 بنازم مغفرت را جوش بحر اضطراب است این گریزد معصیت از ننگ اعمالی که من دارم

3 نگنجد در دل اندیشه سودایی که من دارم نمی دانم چه خواهم کرد با حالی که من دارم

4 اسیرم بیخودی محوم نمی دانم که را دیدم نگنجد در دل آیینه تمثالی که من دارم

عکس نوشته
کامنت
comment