- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» ثناء بسزاء اللَّه را، «الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ» آن خدای که فرو فرستاد بر رهی خویش این قرآن، «وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً (۱)» و آن را هیچ کژی نکرد. ,
«قَیِّماً» نامهای راست، روشن، پاینده، «لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدِیداً مِنْ لَدُنْهُ» تا بیم نمایی بگرفتنی سخت از نزدیک او، «وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ» و بشارت دهاد گرویدگان را، «الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ» ایشان که نیکیها میکنند، «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً (۲)» که ایشانراست مزدی نیکو. ,
«ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً (۳)» و ایشان در آن بدرنگ جاودان. ,
«وَ یُنْذِرَ الَّذِینَ قالُوا» و بیم نماید ایشان را که گفتند، «اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً (۴)» که اللَّه تعالی فرزندی گرفت. ,
«ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ» ایشان را بآن سخن هیچ دانش نه، «وَ لا لِآبائِهِمْ» و نه پدران ایشان را، «کَبُرَتْ کَلِمَةً» آن گفت که ایشان گفتند چه بزرگ سخنی است، «تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ» که بیرون میآید از دهنهای ایشان، «إِنْ یَقُولُونَ إِلَّا کَذِباً (۵)» نمیگویند مگر دروغی. ,
«فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ» مگر که خویشتن را بخواهی کشت، «عَلی آثارِهِمْ» از بهر ایشان، «إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ» اگر ایشان بنگروند باین سخن، «أَسَفاً (۶)» از اندوه. ,
«إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ» ما آفریدیم هر چه بر زمین از کس و از چیز، «زِینَةً لَها» آرایش آن را، «لِنَبْلُوَهُمْ» تا بیازمائیم ایشان را، «أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (۷)» که کیست از ایشان نیکوکارتر. ,
«وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها» و ما هر چه برین زمین است خواهیم کرد آن را، «صَعِیداً جُرُزاً (۸)» ناهامونی سخت بی بنا و بی نبات. ,
«أَمْ حَسِبْتَ» میپنداری، «أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ» که مردمان آن غار و آن دیه، «کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً (۹)» از شگفتهای کارهای ما شگفتی بود. ,
«إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ» آن گه که باز شد آن جوانی چند با آن کهف، «فَقالُوا رَبَّنا» و گفتند خداوند ما، «آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً» ببخش ما را از نزدیک خویش بخشایشی، «وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (۱۰)» و بساز کار ما را براستی و نیکویی و صواب. ,
«فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ» بر گوشهای ایشان مهر نهادیم در آن غار «سِنِینَ عَدَداً (۱۱)» سالها بشمار. ,
«ثُمَّ بَعَثْناهُمْ» آن گه از خواب برانگیختیم ایشان را، «لِنَعْلَمَ» تا ببینیم، «أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی» که از دو گروه کیست که به شمارد، «لِما لَبِثُوا أَمَداً (۱۲)» آن اندازه را که ایشان در کهف بودند. ,