- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیک لطیفه که دوشینه ذوالجلال انگیخت میان ما و تو بنگر که چون وصال انگیخت
2 چه لطف بود که دور سپهر از سر مهر میان مشتری و ماه اتصال انگیخت
3 هزار طایر جان را شکار کرد رخت چو دام و دانه مشکین ز خط و خال انگیخت
4 غلام قدرت آنم که از کمال کرم جمال روی تو در غایت جلال انگیخت
5 چو بر صحیفه دل نقش بند فکرت من مثال پیکرت ای ماه بیمثال انگیخت
6 خط از بنفشه رخ از لاله قد ز سرو سهی دهن چو شکر شیرین لب از زلال انگیخت
7 حسین اگر چه خیالی شود ز ضعف رواست چو نقش حسن تو در صفحه خیال انگیخت