بیدلان ملک وفا را نه از اسیر شهرستانی غزل 588

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

بیدلان ملک وفا را نه به خاتم گیرند

1 بیدلان ملک وفا را نه به خاتم گیرند رقم گریه نویسند و دو عالم گیرند

2 آه پنهان جگر سوختگان رسوایی است پرده شعله به روی دل بیغم گیرند

3 تنم از داغ جنون آینه شعله نماست عضو عضوم سبق سوختن از هم گیرند

4 راز داران خیال رخت از دیده پاک سینه را چون گل آیینه به شبنم گیرند

5 چاره درد دل گریه پرستان وفا با گلابی است که از اشک دمادم گیرند

6 با خیالت نکنم عیش ابد می ترسم که نشان غمت از خاطر خرم گیرند

7 در حسابند ز من عاقل و دیوانه اسیر بیش از آن درد تو دارم که مرا کم گیرند

عکس نوشته
کامنت
comment