1 بیدلان چند خیال گل و شمشاد کنید خون شوید آن همه کزخود چمن ایجاد کنید
2 کو فضایی که توان نیم تپش بال افشاند ای سیران قفس خدمت صیادکنید
3 ما هم از گلشن دیدار گلی میچیدیم هرکجا آینه بینید ز ما یادکنید
4 یار را باید از آغوش نفس کرد سراغ آنقدر دور متازید که فریاد کنید
5 گرد آرام درین دشت تپشخیز کجاست تا به پایی برسید آبله بنیادکنید
6 وضع نامنفعلی سخت خجالت دارد کاش از هرزه دویها عرق ایجاد کنید
7 موجم از مشق تپش رفت به توفانگداز یکگهر معنی افسردنم ارشادکنید
8 عمرها شد عرقآلود تلاش سخنم به نسیم نفس سوختهام یاد کنید
9 بوی گل تا نشوم ننگ رهایی نکشم نیستم سرو که پا در گلم آزاد کنید
10 صورت ناوکش از دل نکشد جرأت من به تکلف اگرم خامه ی بهزاد کنید
11 نرگس یار به حالم چه نظرهاکه نداشت معنی منتخبم برسرمن صادکنید
12 من بیدل سبق مدرسهٔ نسیانم هرچه کردید فراموش مرا یاد کنید
دیدگاهها **