بحمدالله که باز از واعظ قزوینی دیوان اشعار 53

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

بحمدالله که باز از لطف ایزد

1 بحمدالله که باز از لطف ایزد در آمد خلق عالم را بتن جان

2 ز کف چون «شاه عباسی » اگر داد «صفی » آسا خدیوی یافت ایران

3 بدست آورد تا زینگونه شاهی بسی بر دور عالم گشت دوران

4 شه بیدار دل، کز فیض جودش نبیند هیچکس خواب پریشان

5 به پیش ریزش دست سخایش شده دامن بکف کوه و بیابان

6 بپای تخت او، تا سر گذارند گهرها از صدفها گشته غلتان

7 نگاهش از غضب، خصم دغا را بود بر سطر هستی خط بطلان

8 چنان آباد شد گیتی ز عدلش که تنگی میکند بر گنج ویران

9 پی این دولت پاینده واعظ شد از پیر خرد تاریخ جویان

10 چو دید او تاج اقبالش بسر، گفت: «صفی گردید شاه ملک ایران

عکس نوشته
کامنت
comment