ای بزیر زلف تو سایه نشین از سیف فرغانی غزل 477

سیف فرغانی

آثار سیف فرغانی

سیف فرغانی

ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ماه

1 ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ماه زلف و رویت در نقاب عنبرین خورشید و ماه

2 سایه زلف چو ابر از پیش رویت دور کن تا ببیند آسمان اندر زمین خورشید و ماه

3 گر مه و خور بر نیاید پرده از رخ برفگن آینه برگیر و اندر روی بین خورشید و ماه

4 روز و شب گو ماه و خور را بعد ازین جلوه مکن کز مه و خور بی نیازم من بدین خورشید و ماه

5 گر همی خواهد امان این از زوال آن از خسوف گو برو در سایه زلفش نشین خورشید و ماه

6 از کلهداران که دارد وز نکورویان کراست در قبا سرو و صنوبر بر جبین خورشید و ماه

7 گفته بر قدت بسی مدح و ثنا شمشاد و سرو گفته بر رویت هزاران آفرین خورشید و ماه

8 خود کجا دارد کمند عنبرین شمشاد و سرو خود کجا دارد لبان شکرین خورشید و ماه

9 روی چون آتش نمودی تا چراغ خویشتن می برافروزند از آن نور مبین خورشید و ماه

10 ذره اندر سایه تو همچو ماه و خور شود ای ترا از چاکران کمترین خورشید و ماه

11 سیف فرغانی چنین سلطان عالم گیر را آسمان انگشتری زیبد نگین خورشید و ماه

عکس نوشته
کامنت
comment