شد بدیدار تو روشن دیده از فضولی بغدادی غزل 50

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

شد بدیدار تو روشن دیده خونبار ما

1 شد بدیدار تو روشن دیده خونبار ما یافت از وصل تو مرهم سینه افکار ما

2 بی تردد دولت وصل تو ما را شد نصیب به که غیر از شکر این نعمت نباشد کار ما

3 همدم ما بود غم درد سر از ما کرد کم غالبا دلگیر شد از گریه بسیار ما

4 دور گردون بر مراد خاطر ما شد مگر رحمی آمد چرخ را بر نالهای زار ما

5 آسمان دارالشفای عافیت را در گشود رو نهاد از درد در صحت دل بیمار ما

6 بعد ازین ما را ز دوران فلک خوفی نماند دست دوران فلک کوته شد از آزار ما

7 حمدلله بر فروغ صبح دولت یافت ره در شب محنت فضولی دولت بیدار ما

عکس نوشته
کامنت
comment