- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میان ابرو و چشم توگیر و داری بود من این میانه شدم کشته این چه کاری بود
2 تو بی وفا واجل در قفا و من بیمار بمردم از غم و جز این چه انتظاری بود
3 مرا ز حلقه ی عشاق خود نمیراندی اگر به نزد توام قدر و اعتباری بود
4 در آفتاب جمال تو زلف شبگردت دلم ربود و عجب دزد آشکاری بود
5 به هر کجا که ببستیم باختیم ز جهل قمار جهل نمودیم و خوش قماری بود
6 تمدن آتشی افروخت در جهان که بسوخت زعهد مهر و وفا هرچه یادگاری بود
7 بنای این مدنیت به باد میدادم اگر به دست من از چرخ اختیاری بود
8 میئی خوریم به باغی نهان ز چشم رقیب اگر تو بودی و من بودم و بهاری بود