- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت ز سنبل سایبان بر یاسمن ساخت
2 نه بس بود آنکه جزعش دل شکن بود بشد یاقوت را پیمان شکن ساخت
3 دروغ است آن کجا گویند کز سنگ فروغ خور عقیق اندر یمن ساخت
4 دل یار است سنگین پس چه معنی که عشق او عقیق از چشم من ساخت
5 من از دل آن زمانی دست شستم که شد در زلف آن دلبر وطن ساخت
6 کنون اندوه دل هم دل خورد ز آنک هلاک خویشتن از خویشتن ساخت
7 به کرم پیله میماند دل من که خود را هم به دست خود کفن ساخت
8 ز خاقانی چه خواهد دیگر این دل نه بس کورا به محنت ممتحن ساخت