- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سنگ بیداد بتان آیینه دل را شکست هر تمنایی که در دل داشتم صورت نبست
2 وصل آن مه گر میسر نیست ما را دور نیست مقصدی داریم عالی همتی داریم پست
3 ز آتش دل بس که از هر زخم سر زد شعله سوخت چون تیرت دمی هر کس که پهلویم نشست
4 جوهر هستی متاع وصل جانان را بهاست ما کجا و این هوس ما را که می گوید که هست
5 جای جز در دل مکن معشوق را گر عاشقی سنگ دل باید که باشد هر که شد آتش پرست
6 کام خواهی صبر کن پرویز وار ای کوهکن کی توان بر خورد از شیرین لبان با زور دست
7 دل که در عشقت امید وصل و بیم هجر داشت سوخت وز تشویش نیک و بد فضولی باز رست