عشق حیران بتان سیمبر دارد از فضولی بغدادی غزل 16

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

عشق حیران بتان سیمبر دارد مرا

1 عشق حیران بتان سیمبر دارد مرا چون بت از حالی که دارم بی خبر دارد مرا

2 مردم چشم تو دارد فکر صد آزار دل هر چه بر دل می رساند در نظر دارد مرا

3 نیست از مهر این که خونم را نمی ریزد فلک از برای روزگاری زین بتر دارد مرا

4 ساقیا سرمستیم از نشأه جام تو نیست اینچنین دیوانه سودای دگر دارد مرا

5 بر رهش بنشسته ام چون کودکان چابک سوار در رسد با جلوه و از خاک بر دارد مرا

6 در روم در خانه بندم درش را چون حباب تا بکی چون باد دوران در بدر دارد مرا

7 همچو جام می فضولی چون نریزم اشک آل آرزوی لعل او خونین جگر دارد مرا

عکس نوشته
کامنت
comment