بتا از ادیب الممالک فراهانی دیوان اشعار 38

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

ادیب الممالک فراهانی

بتا توئی که قدت سرو باغ کاشمر است

1 بتا توئی که قدت سرو باغ کاشمر است رخت بهار ختن بوستان کاشغر است

2 مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات ز بحر مجتث این چامه تنگی از شکر است

3 چو شرق و غرب زمین خاور است و باختر است نسار «او اختر» است و بتو در «اخشتر» است

4 به پارسی کره خاک «گوی چغمینی » است «میان کش » است خط استوانه در کمر است

5 زمین کهنه بود ارزه و آن دگر شوه دان که هر دو جای جماد و گیاه و جانور است

6 «ووروبرشته » شمال و «ووروز زرشته » جنوب «زرشته » هشته بزیر و «برشته » بر زبر است

7 زمین عامره را می شمر «فرادده فش » چنانکه «ویدهدده فش » خراب و بی اثر است

8 «وورو برشته فرادده فش » سه بخش بود تمام شرح دهم بر تو گرچه مختصر است

9 نخست «بهره خاور» که بخش خاوریش به «آن ایران » نامیده گشت و مشتهر است

10 میانه بخشش «خنرث وه بومی ایران » دان چو بخشش باختر «ایران کوپژ» در نظر است

11 محیط غربی و شرقی «رزه پراگرد» ند که یک به باختر و آن به خاوری سمر است

عکس نوشته
کامنت
comment