- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بتا هلاک شود دوست در محبت دوست که زندگانی او در هلاک بودن اوست
2 مرا جفا و وفای تو پیش یک سان است که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست
3 مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زادهست دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست
4 هر آنچه بر سر آزادگان رود زیباست علیالخصوص که از دست یار زیباخوست
5 دلم ز دست به در برد سروبالایی خلاف عادت آن سروها که بر لب جوست
6 به خواب دوش چنان دیدمی که زلفینش گرفته بودم و دستم هنوز غالیهبوست
7 چو گوی در همه عالم به جان بگردیدم ز دست عشقش و چوگان هنوز در پی گوست
8 جماعتی به همین آب چشم بیرونی نظر کنند و ندانند کآتشم در توست
9 ز دوست هر که تو بینی مراد خود خواهد مراد خاطر سعدی مراد خاطر اوست