1 ره دل را بتا زان شوخ چشم مست رهزن زن به عیاری زُلفت خویش را غافل به مخزن زن
2 نقاب پرنیان را برفکن از چهر آذرگون شرر از چشمه خورشیدوش بر مرد و بر زن زن
3 رقیب بوالهوس در بزم از روزن نظر دارد کمان ابرو خدنگی بر دو چشمانش ز روزن زن
4 اگر خواهی نما شیرین مذاق عاشقانت را ز قند لعل خود کام صبوحی را یک ارزن زن