🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم فردوسی
ابوالقاسم فردوسی

بسی برنیامد از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 10

شاهنامه 10 ام از 778 پادشاهی شاپور ذوالاکتاف

بسی برنیامد برین روزگار

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35

1 بسی برنیامد برین روزگار که شد مردم لشکری شش هزار

2 فرستاد شاپور کارآگهان سوی طیسفون کاردیده مهان

3 بدان تا ز قیصر دهند آگهی ازان برز درگاه با فرهی

4 برفتند کارآگهان ناگهان نهفته بجستند کار جهان

5 بدیدند هرگونه بازآمدند بر شاه گردن‌فراز آمدند

6 که قیصر ز می خوردن و از شکار همی هیچ نندیشد از کارزار

7 سپاهش پراگنده از هر سوی به تاراج کردن به هر پهلوی

8 نه روزش طلایه نه شب پاسبان سپاهش همه چون رمه بی‌شبان

9 نبیند همی دشمن از هیچ روی پسند آمدش زیستن برزوی

10 چو شاپور بشنید زان شاد شد همه رنجها بر دلش باد شد

11 گزین کرد ز ایرانیان سه هزار زره‌دار و برگستوان ور سوار

12 شب تیره جوشن به بر در کشید سپه را سوی طیسفون برکشید

13 به تیره شبان تیز بشتافتی چو روشن شدی روی برتافتی

14 همی راندی در بیابان و کوه بران راه بی‌راه خود با گروه

15 فزون از دو فرسنگ پیش سپاه همی دیده‌بان بود بی‌راه و راه

16 چنین تا به نزدیکی طیسفون طلایه همی راند پیش اندرون

17 به لشکر گه آمد گذشته دو پاس ز قیصر نبودش به دل در هراس

18 ازان مرز بشنید آواز کوس غو پاسبانان چو بانگ خروس

19 پر از خیمه یک دشت و خرگاه بود ازان تاختن خود که آگاه بود

20 ز می مست قیصر به پرده‌سرای ز لشکر نبود اندران مرز جای

21 چو گیتی چنان دید شاپور گرد عنان کیی بارگی را سپرد

22 سپه را به لشکرگه اندر کشید بزد دست و گرز گران برکشید

23 به ابر اندر آمد دم کرنای جرنگیدن گرز و هندی درای

24 دهاده برآمد ز هر پهلوی چکاچاک برخاست از هر سوی

25 تو گفتی همی آسمان بترکید ز خورشید خون بر هوا برچکید

26 درفشیدن کاویانی درفش شب تیره و تیغهای بنفش

27 تو گفتی هوا تیغ بارد همی جهان یکسره میغ دارد همی

28 ز گرد سپه کوه شد ناپدید ستاره همی دامن اندرکشید

29 سراپردهٔ قیصر بی‌هنر همی کرد شاپور زیر و زبر

30 به هر گوشه‌ای آتش اندر زدند همی آسمان بر زمین بر زدند

31 سرانجام قیصر گرفتار شد وزو اختر نیک بیزار شد

32 وزان خیمه‌ها نامداران اوی دلیر و گزیده سواران اوی

33 گرفتند بسیار و کردند بند چنین است کردار چرخ بلند

34 گهی زو فراز آید و گه نشیب گهی شادمانی و گاهی نهیب

35 بی‌آزاری و مردمی بهترست کرا کردگار جهان یاورست

ابوالقاسم فردوسی از شاعران بزرگ قرن 3 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر بسی برنیامد برین روزگار شاهنامه 10 ام از 778 پادشاهی شاپور ذوالاکتاف در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی می باشد
شعر قالب : شاهنامه سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بسی برنیامد برین روزگار

شاعر شعر بسی برنیامد برین روزگار چه کسی است ؟

شاعر شعر بسی برنیامد برین روزگار ابوالقاسم فردوسی می باشد.

شعر بسی برنیامد برین روزگار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 3 سروده شده است.

قالب شعر بسی برنیامد برین روزگار چیست ؟

قالب شعر بسی برنیامد برین روزگار شاهنامه است

سبک شعر بسی برنیامد برین روزگار چیست ؟

سبک شعر بسی برنیامد برین روزگار سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر بسی برنیامد برین روزگار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
ابوالقاسم فردوسی

بسی برنیامد از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 10

شاهنامه 10 ام از 778 پادشاهی شاپور ذوالاکتاف
بنر