- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسکه بیلعل تو رفت از بزم عیش ما نمک میزند بر ساغر میخندهٔ مینا نمک
2 داغ شوقت زِیرمشق منت هرپنبه نیست اشک خودکافیستگر خواهدکباب ما نمک
3 جسم راحت خواه و دل جمعیت و عمر امتداد با چنین توفان حاجت دارد استغنا نمک
4 ایخرد خمخانهٔ نازی بجوش آوردهای باش تا شور جنون ما کند پیدا نمک
5 پشت برگل دادن از آثارکافر نعمتی است جای آن دارد که گیرد چشم شبنم را نمک
6 اضطراب شعله تسکینش همان خاکستر است کوشش ما میبرد داغیکه دارد با نمک
7 بیتبسم نیست با آن جوش شیرینی لبش تا تو دریابی که درکار است در هر جا نمک
8 آفت هستی به اسبابی دگرموقوف نیست زخم صبح از خندهٔ خود میکند انشا نمک
9 با همه ابرام باید تشنهکام یاس مرد حرص مستسقی و دارد آبروی ما نمک
10 بیدل از حسن ملیحش چند غافل زیستن دیدههای زخم را هممیکند بینا نمک