- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت صد بار فغان کردم و یکبار نپذرفت
2 از دست غم هجر به زنهار وصالش انگشت زنان رفتم و زنهار نپذرفت
3 گه سینه ز غم سوختم و دوست نبخشود گه تحفه ز جان ساختم و یار نپذرفت
4 بس شب که نوان بودم بر درگه وصلش تا روز مرا در زد و دیدار نپذرفت
5 گفتم که به مسمار بدوزم در هجرش بسیار حیل کردم و مسمار نپذرفت
6 بر دشمن من زر به خروار برافشاند وز دامن من در به انبار نپذرفت
7 پذرفت مرا اول و رد کرد به آخر هان ای دل خاقانی پندار نپذرفت