بس که اندر باغ از جنت اثر از طغرل احراری غزل 162

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

بس که اندر باغ از جنت اثر دارد بهار

1 بس که اندر باغ از جنت اثر دارد بهار جامه‌ای همچون پر طوطی به بر دارد بهار

2 دم به دم آیینه‌سان در عشرت‌آباد چمن شاهد گل‌های رنگین جلوه‌گر دارد بهار

3 از خط ریحان لعل او مرا معلوم شد بر لب دریای رحمت نیلوفر دارد بهار!

4 می‌رساند شیر اندر کام طفلان نبات از تقاضای موالیدش خبر دارد بهار

5 بسته محمل رنگ گل بر ناقه باد صبا گوییا زین باغ آهنگ سفر دارد بهار

6 چون نگه در آشیانش حاجت پرواز نیست بس که از رنگ پریدن بال و پر دارد بهار!

7 آنقدر در باغ امکان کرده سامان کرم شاخ هر نخلی که بینی پر ثمر دارد بهار

8 از شعاع شعله هر صفحه گل روشن است بس که از اعجاز یاقوتی خبر دارد بهار

9 در گریبان تأمل فرصت اندیشه نیست دامنی از راه سرعت بر کمر دارد بهار

10 صد چمن گل گر نماید پیش چشمش جلوه‌ای کی به غیر از رنگ و بو مد نظر دارد بهار؟!

11 آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است چشم وا کن رنگ و اسرار دگر دارد بهار!

عکس نوشته
کامنت
comment