- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برکمرتا بهله آنترک نزاکت مست بست نازکی در خدمت موی میانش دست بست
2 بگذر از امید آگاهیکه در صحرای وهم چشمماکردیکه خواهد تا ابد ننشست بست
3 خاک بر سرگرد خلقی را غرور بام و در نقش پا بایست طاق این بنای پست بست
4 هرزه فکر حرص مضمونهای چندین آبله تا به دامان قناعت پای ما نشکست بست
5 شمع خاموشیم دیگر ناز رعناییکراست عهد ما با نقش پارنگیکه ازرو جست بست
6 قطرهواری تا ازین دریا کشی سر بر برکنار بایدت چونموجگوهر دلبهچندینشست بست
7 بیزیان از خجلت اظهار مطلب مردهایم باید از خاکم لب زخمیکه نتوان بست بست
8 یاد چشم او خرابات جنون دیگر است شیشه بشکنتا توانی نقش آن بدمست بست
9 هیچکس بیدل حریف طرف دامانش نشد شرم آن پای حنایی عالمی را دست بست