نظر برکجروان از راستان از بیدل دهلوی غزل 139

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

نظر برکجروان از راستان بیش است‌گردون‌را

1 نظر برکجروان از راستان بیش است‌گردون‌را که خاتم بیشتر دردل نشاند نقش واژون را

2 شهیدم لیک می‌دانم‌که عشق عافیت دشمن چو‌یاقوتم به آتش می‌برد هر قطرهٔ خون را

3 در آغوش شکنج دام الفت راحتی دارم خیال زلف لیلی سایهٔ بیدست مجنون را

4 گر از شور حوادث آگهی سر درگریبان‌کن‌! حصار عافیت جز خم نمی‌باشد فلاطون را

5 نه تنها اغنیا را چرخ برمی‌دارد از پستی زمین هم‌لقمه‌های چرب داندگنج قارون را

6 شعور جسم زنجیریست در راه سبکروحان که‌چون‌خط نقش‌بندد، پای‌رفتن نیست‌مضمون‌را

7 دل است آن تخم بیرنگی‌که بهر جستجوی او جگر سوراخ سوراخ است‌نه غربال‌گردون را

8 به‌قدرکوشش عشق ست نعل حسن درآتش صدای ثیشهٔ فرهاد مهمیز است‌گلگون را

9 خیال ماسوا فرش است دروحدتسرای دل درون خویش دارد خانهٔ آیینه بیرون را

10 حوادث‌مژدهٔ‌امن‌است اگردل‌جمع‌شدبیدل گهرافسانه‌داندشورش امواج‌جیحون را

عکس نوشته
کامنت
comment