-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برفت از برم آن نگار یگانه دلم شد بدنبال حسنش روانه
2 سخن از فراقش چه گوید زبانم تو گوئی کشد آتش دل زبانه
3 چو حرف گهر بارش از نامه خوانم گهر میشود اشک من دانه دانه
4 برون رفت از سینه با کوه اندوه بدنبال دل میدوم خانه خانه
5 دلم را غمش کرد سوراخ سوراخ بتدریج بی منت و بی گمانه
6 غم دل نه بگذاشت جای فراغت عبث مطربم میسراید ترانه
7 اگر نیستم قابل بزم وصلش پسندم بود جای در آستانه
8 بگوشم رسیده است تا قصهٔ عشق دگر قصها نیست الا فسانه
9 عبث دست و پا میزنی فیض بشکیب چه گونه سر آید غم جاودانه
10 خلاصی میسر نگردد کسی را که افتد درین قلزم بیکرانه