- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خم ابروی تو تا با مژه پیوست به هم داد چین تا به ختا تیر و کمان دست به هم
2 این همه خون دل خلق دلیرانه مریز عاقبت سیل شود قطره چو پیوست به هم
3 نیست در ملک دل امروز به جز دست تو دست که سر زلف تودست همه را بست به هم
4 چشمت از فتنه نیاساید و آخر ترسم که جهان را زند این ترک سیهمست به هم
5 غمزه خون دل هر صید که در شیشه گرفت زلف او باز شد و یکسره بشکست به هم
6 مشت مویی و دو صد سلسله دل پیش در او الله الله به چه سان بافته این شست به هم
7 گرد چشمت چه بلایی است که تا مینگری حشم ناز و فسون داده همی دست به هم
8 نیّر آمادۀ تاراج دل ویران باش زآن خط و خال و لب و زلف که بنشست به هم