1 بنمود جمال او به خوابم گفتم باشد مگر جمالش
2 بیدار شدم ز خواب مستی نه نقش بماند نه خیالش
3 نه من ماندم نه غیر او هم او ماند و کمال پر کمالش
4 از ما اثری نماند با ما با او نبود کسی مجالش
5 دریاب به ذوق نعمت الله این دولت و مال لایزالش
1 غرق آب و آب را جوئیم ما آبروی ما ز ما جوئیم ما
2 صورت و معنی و جام می مدام آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما
1 ای آب حباب آب دریاب سرچشمهٔ این سراب دریاب
2 جامی و شراب و جسم و جانی این جام پر از شراب دریاب
1 هرچه مقصود تو است آن گردد هرچه گوئی چنین چنان گردد
2 آفتاب ار چه شب نهان گردد روز روشن چو شد عیان گردد