-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهست گور و کفن از قبا و پیرهنی که پاره پاره نسازند بهر سیم تنی
2 بتیغ محنت شیرین لبان که دارد تاب مگر زمانه بسازد ز سنگ کوهکنی
3 به پنبه های جراحت نهان چراست تنم چو نیست رسم که باشد شهید را کفنی
4 مرا مکش به جفا و ستم که می باید ستمگری چو تویی را جفا کشی چو منی
5 خدایرا مده آن زلف پرشکن بر باد که منزل دل آشفته است هر شکنی
6 به لطف غنچه مثال دهان تنگ تو نیست درین که هست چنین نیست غنچه را سخنی
7 غم خط تو فضولی ز دل برون نکند که هست جای چنان سبزه چنین چمنی