- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بصحرا در یکی دیوانه بودی که چون دیوانگیش اندر ربودی
2 بسوی آسمان کردی نگاهی بدرد دل بگفتی یا الهی
3 ترا گر دوست داری نیست پیشه ولی من دوستت دارم همیشه
4 ترا گر چه بوَد چون من بسی دوست بجز تو من نمیدارم کسی دوست
5 چگونه گویمت ای عالم افروز که یک دم دوستی از من درآموز
6 چنان میزی، که هر دم صد جهان جمع ز شوق او چو پروانهست زان شمع
7 اگرچه نه بعلت میتوان یافت ولیکن هم بدولت میتوان یافت
8 اگر یک ذره دولت کارگر شد به سوی آفتابت راهبر شد