1 بگسست ز صحبت من آن دل گسلم مالید بزیر چای محنت چو گلم
2 هر شب گردد خیال او گرد دلم الحق ز مراعات خیالش خجلم !
1 خسروا ، چون تو آسمان نارد خدمت و زمانه بگزارد
2 باد را هیبت تو بر بندد کوه را حملهٔ تو بردارد
1 ای بسته و گشاده بسی دشمن و حصار در هر دو حال باد ترا کردگار یار
2 تأیید تو شکسته بیک حمله صد مصاف اقبال تو گشاده یک لحظه و صد حصار
1 تویی که تیغ ترا شد مسخر آتش و آب فگند هیبت تو زلزله در آتش و آب
2 چه باک از آتش و آبت ؟ که چون خلیل و کلیم ترا شدند مطیع و مسخر آتش و آب