1 بود پیش از کار حارث، نام دیو بد سرشت پس به هر گردون ورا نام دگر شد سرنوشت
2 عابد و زاهد، مودب در چهارم مستحیب خاشع و شاکر مطیع است و عزازل در بهشت
3 خواند ابلیس خدا، یعنی ز رحمت ناامید چون ز گلزار بهشتش راند، در نفرین بهشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 امروز که منزلم نصیبین گردید از داغ غمت دلم نصیبین گردید
2 دوری ز سر کوی تو از من دور است اما چه توان کرد نصیبب این گردد
1 نازم به رعنا دلبری سالار هر دو عالم است بینم به پای اخترش افشانده تاج آدم است
1 اگر مرد کاری در دوست باز است وگر قصه جویی، حکایت دراز است
2 بود کار آزادگان ترک هستی به ابحاث محمود و نقل ایاز است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به