- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرگز بکسی باز نشد چشم و لب تو آه ای پسر از این همه شرم و ادب تو
2 ما خود ز ندامت سرانگشت گزیدیم تا روزی دندان که باشد رطب تو
3 نزدیک رسم، رانی و از دور زنی تیر دشوار بود قصه ی من در طلب تو
4 زنجیر شود پاره و از جای رود کوه زینها که کشیدم من زار از سبب تو
5 این سوز نه از گرمی خونست فغانی معلوم نکردیم که از چیست تب تو