-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بکوی سرّ قدر گر گذر توانی کرد به پیش تیر قضا جان سپر توانی کرد
2 چنانکه هست اگر سرّ کار دریابی ز دل شکایت بیجا بدر توانی کرد
3 چو دانی آنچه بتو میرسد نوشته شده است ز خار خار تاسف حذر توانی کرد
4 خدای را بعدالت اگر شناختهٔ بخویش نسبت اسباب شر توانی کرد
5 اگر ز آینهٔ سر غبار بزدائی بچشم سر برخ او نظر توانی کرد
6 اگر نقاب بر افتد ز طلعت ازلی بیک نگاه ابد را بسر توانی کرد
7 بر آستانهٔ جانان اگر دهد بارت سر و تن و دل و جان خاک در توانی کرد
8 اگر ز عالم صورت ز صدق دل نکنی بجان بعالم معنی سفر توانی کرد
9 چگونه ثبت توان کرد فیض در اوراق حدیث عشق چه سان مختصر توانی کرد