1 چون زهرهٔ شیران بدرد نالهٔ کوس بر باد مده جان گرامی به فسوس
2 با آنکه خصومت نتوان کرد بساز دستی که به دندان نتوان برد ببوس
1 از تو با مصلحت خویش نمیپردازم همچو پروانه که میسوزم و در پروازم
2 گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم
1 ای باد بامدادی خوش میروی به شادی پیوند روح کردی پیغام دوست دادی
2 بر بوستان گذشتی یا در بهشت بودی شاد آمدی و خرم فرخنده بخت بادی
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم