چون تو گلی در همه گلزار نیست از جلال عضد غزل 41

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

چون تو گلی در همه گلزار نیست

1 چون تو گلی در همه گلزار نیست چون تو شکر در همه بازار نیست

2 نامه به پایان شد و باقی سخن قصّه ما در خور طومار نیست

3 هر که گرفتار تو شد جان سپُرد وای بر آن کس که گرفتار نیست

4 یار به جانی اگر آید به دست هرزه مگویید که بسیار نیست

5 شیخ به مسجد شد و رهبان به دیر منزل ما جز در خمّار نیست

6 لشکر سلطان صف عشق را رایت منصور بِه از دار نیست

7 هر که به عالم پی یاری گرفت وه که من سوخته را یار نیست

8 شب که کنم ناله ز درد فراق کس به جز از بخت تو بیدار نیست

9 جان و دل و صبر و تن و عقل و هوش رفت و چو من هیچ سبکبار نیست

10 نیست خریدار تو تنها جلال کیست که از جانت خریدار نیست

عکس نوشته
کامنت
comment