- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون جان تو میستانی چون شکر است مردن با تو ز جان شیرین شیرینتر است مردن
2 بردار این طبق را زیرا خلیل حق را باغ است و آب حیوان گر آذر است مردن
3 این سر نشان مردن و آن سر نشان زادن زان سر کسی نمیرد نی زین سر است مردن
4 بگذار جسم و جان شو رقصان بدان جهان شو مگریز اگر چه حالی شور و شر است مردن
5 والله به ذات پاکش نه چرخ گشت خاکش با قند وصل همچون حلواگر است مردن
6 از جان چرا گریزیم جان است جان سپردن وز کان چرا گریزیم کان زر است مردن
7 چون زین قفس برستی در گلشن است مسکن چون این صدف شکستی چون گوهر است مردن
8 چون حق تو را بخواند سوی خودت کشاند چون جنت است رفتن چون کوثر است مردن
9 مرگ آینهست و حسنت در آینه درآمد آیینه بربگوید خوش منظر است مردن
10 گر مؤمنی و شیرین هم مؤمن است مرگت ور کافری و تلخی هم کافر است مردن
11 گر یوسفی و خوبی آیینهات چنان است ور نی در آن نمایش هم مضطر است مردن
12 خامش که خوش زبانی چون خضر جاودانی کز آب زندگانی کور و کر است مردن