- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون سوی برادری بپویی باید که نخست رو بشویی
2 در سر ز خمارت ار صداعی است تصدیع برادران نجویی
3 یا بوی بغل ز خود برانی یا ترک کنار دوست گویی
4 در سور مهی بنفشه مویی کی شرط بود که تو بمویی
5 بی دام اگرت شکار باید میدانک چو من محال جویی
6 ور گوش تو گرم شد ز مستی صوفی سماع و های و هویی
7 ور هوش تو بیخبر شد از گوش یک توی نه ای هزارتویی