1 چون نبست مقام ما درین دهر مُقیم، پس بی می و معشوق خطایی است عظیم.
2 تا کی ز قدیم و مُحْدَث امّیدم و بیم؟ چون من رفتم، جهان چه مُحْدَث چه قدیم.
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ایدل تو به اسرار معما نرسی در نکته زیرکان دانا نرسی
2 اینجا به می لعل بهشتی می ساز کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
1 گر بر فلکم دست بدی چون یزدان برداشتمی من این فلک را ز میان
2 از نو فلکی دگر چنان ساختمی کازاده بکام دل رسیدی آسان
1 از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن فردا که نیامده ست فریاد مکن
2 برنامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
1 دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است، و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است،
2 سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است، و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است.
1 تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
2 پرکن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
1 هر راز که اندر دل دانا باشد باید که نهفتهتر ز عنقا باشد
2 کاندر صدف از نهفتگی گردد در آن قطره که راز دل دریا باشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به