1 چون طایر باد از قفس آزادیم دوران گرهی نزد که ما نگشادیم
2 تاری ز کمند کس نبردیم نشان در دام کسی پری گرو ننهادیم
1 اذا ماشئت ان تحیی حیوة حلوة المحیا به رسوایی برآور سر ز مستوری برون نِهْ پا
2 حدیث حسن و مشتاقی درون پرده پنهان بود برآمد شوق از خلوت نهاد این راز بر صحرا
1 به صاف صبح نگه کن سر سبو بگشا دهان چشمه گشادند راه جو بگشا
2 دل از مطالعه صبح در حجاب مدار ز زیر هر بن مو دیده یی برو بگشا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به