1 چون چرخ همیشه رسم تو طنازیست کار تو همه فریب و صنعت بازیست
2 بس عهد ، که همچو زلف خود بشکستی در مذهب تو عهد شکستن بازیست
1 ای در تو مقصد اهل هنر بر در تو حادثه نکند گذر
2 منهزم از خلق تو خیل فساد منتظم از نطق تو عقد گهر
1 خسروا ، چون تو آسمان نارد خدمت و زمانه بگزارد
2 باد را هیبت تو بر بندد کوه را حملهٔ تو بردارد