1 چون پیراهن ز دست محبوب آید زیبا و لطیف و دلکش و خوب آید
2 روشن شد ازو چشم و دلم پنداری پیراهن یوسف سوی یعقوب آید
1 کشور خاور شده است خسته و بیمار خیز و برایش یکی طبیب بدست آر
2 باختر او را چو و سنی است بتحقیق دارد با او همی رقابت بسیار
1 زاد فی الطنبور اخری نغمه یعنی ز نو مردم تبریز لحنی ساختند اندر رباب
2 چند تن اهریمن آسا در لباس مردمان کادمی صورت بدند اما بسیرت چون دواب