چون گل آشفته و چون شعله از اسیر شهرستانی غزل 122

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

چون گل آشفته و چون شعله سوار آمده است

1 چون گل آشفته و چون شعله سوار آمده است صبح رویش ز شبیخون بهار آمده است

2 خیره چشمان مژه ها را صف پروانه کنید گرد راهش ز چراغان شرار آمده است

3 در لحد پنجه رسوایی مجنون گیر است چاکش از دل به گریبان غبار آمده است

عکس نوشته
کامنت
comment